رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !
***************
ما به کسی رای میدهیم که ولایتی باشد؛عادل باشد؛عارف به مسائل مملکت باشد؛روحانی باشد؛جایگاه جلیلی برای ایرانیان ایجاد کند؛در مسائل مالی غرضی نداشته باشد؛رضایی جز رضای الهی را طلب نکند و از قشر مستضعف باشد مثلا مادرش قالیباف باشد
دلم آغوش میخواهد... نه زن باشد،نه مــــــرد...!!! خـــــــــــــــــــدایا...!!! زمین نمی آیی!!!؟؟؟
گفتند:خواهرم حجابت... گفت:دلم پاک است!!! گفتند:چگونه دلت پاک است وقتی هزاران دل پاک را آلوده میکنی...!!!؟؟؟؟
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را می شناسم " گاهی بــه خـــاطـرش
دیگر برای اینکه گریه نکنم
چنگیز میشوم تا سلاخی کنم همه دیروزهای قشنگم را تا بتازم برتمام قاصدک های مهاجری که از تو خبر می آورند... امروز با همه ی دنیا قهرم... اما... تو صدایم کن برمیگردم... سادگی کودکانه ام را میبینی...؟؟؟
جسارت میخواهد... نزدیک شدن به افکار دختری که... روزها... مردانه با زندگی میجنگد وشبها... بالشتش از هق هق های دخترانه خیس است... گریه نمیکنم... نه اینکه سنگدلم گریه غرورمو به هم میزنه...!!!
محبت رو وفتی یاد گرفتم که قصه ی پسر کوچولویی رو شنیدم:که وقتی داشت بارون میومد سرشو رو به آسمون بلند کرد و گفت:خدایا!گریه نکن درست میشه...!
گاهی دلت از سن و سالت میگیره... میخوای کودک باشی کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه میبره و آسوده اشک میریزه اما... بزرگ که باشی باید بغض های زیادی رو بی صدا دفن کنی...
من زندگی میکنم... حتی اگر بهترینهایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترینهای دیگر را برایم میسازد. بگذار هرچه از دست میرود برود; من ان را میخواهم که به التماس آلوده نباشد, حتی زندگی را...
به چه میخندی؟؟؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به دل ساده ی من میخندی...؟؟؟ خنده دار است بخند...!!!
بیچاره عروسک...!!!! دلش میخواست زار زار گریه کند!!!! اما به زور لبخند را بر لبانش دوخته بودند..........
دوباره سیب بچین حوا, من خسته ام بگذار از این جا هم بیرونمان کنند!!!
گفتم:خدایا! از همه دلگیرم!!! گفت:حتی از من؟؟؟ گفتم:خدایا! دلم را ربودند!!! گفت:پیش از من؟؟؟ گفتم:خدایا! چقدر دوری!!! گفت:تو یا من؟؟؟ گفتم خدایا! تنهاترینم!!! گفت:پس من؟؟؟ گفتم:خدایا! کمک خواستم!!! گفت:غیر از من؟؟؟ گفتم:خدایا! دوستت دارم!!! گفت بیش از من؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا... تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم! تو بخشنده دیدم و گناهکار شدم! تو را گرم دیدمو در سرد ترین لحظات به سراغت آمدم! تو را وفادار دیدم و هر کجا که رفتم بازگشتم! خدایا... تو مرا چه دیدی که وفادارماندی؟؟؟؟
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است بیخیال سپر هردرد است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی برود...
زندگیرسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ, پرشی دارد اندازه ی عشق. زندگی چیزی نیست لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود. زندگیجذبه دستی است که میچیند. زندگی نوبر انجیر سیاه,در دهان گس تابستان است. زندگی بعد درخت است به چشم حشره. زندگی تجربه شب پره در تاریکی است. زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد. زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست. خبر رفتن موشک به فضا, لمس تنهایی "ماه", فکر بوییدن گل در کره ای دیگر. زندگیشستن یک بشقاب است. زندگی یافتن سکه ی دهشاهی در جوی خیابان است. زندگی مجذور "آیینه" است. زندگیگل به "توان" ابدیت, زندگی "ضرب"زمین در ضربان دل ما, زندگی "هندسه"ساده و یکسان نفسهاست. هر کجا هستم,باشم, آسمان مال من است. پنجره,فکر,هوا,عشق,زمین مال من است. چه اهمیت دارد!!! گاه اگر می رویند... قارچ های غربت؟؟؟ من نمیدانم که چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است,کبوتر زیباست. و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟؟؟ چشم ها را باید شست, جور دیگر باید دید. واژه هارا باید شست. واژه باید خود باد,واژه باید خود باران باشد. ***چتر ها را باید بست...***
میگی بازم کنار همدیگه واژه بچینیم؟... راجع به چی؟...باشه بشینیم! چشاتو باز کن, یه لحظه مال من باش یه لحظه بیا توی حس و حال من باش پس میکروفونو به دست من تو بده بگم: از این زمونه و از دلی که تکه تکه است هرآهنگ منم مساوی ذکر یه درد,جز اینم ندارم یه فکر بهتر... از جومونگی بگم که شده سمبول رشادت, ایران براش شده مثل صندوق تجارت!!! پس هنرمند وطن الان کجاست؟اون نیست!!! اون تو زیر زمین میخونه چون که مجاز نیست!!! از چی بگم برات؟؟؟ انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد؟ به جز کاغذ سفید پاره خب آره رفیق حرف توش داره!!!ولی با خودکارسفید!!! توهم مثل منی تو هم کم درد نداری درد اصلیت اینکه تو همدرد نداری! من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره ولی این اشکهارو کی میخواد گردن بگیره؟؟؟ از چی بگم خدا؟؟؟ از این بنده های خسته, از این همه درد, تموم دنده هام شکسته خنده هامو نبین این خنده ها میچسبه رو لبم این منم با یه ردپای خسته! از چی بگم؟؟؟ بگو از یه روح زخمی که باید یک تنه بره تو قلب کوه سختی از روزایی که خط خوردن تو تقویم, خبر میدن از یه عشق پاک رو به تخریب از چی بگم؟؟؟ از بچه های پایین شهر, که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست, تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست, یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین, که هستند تو واردات کالای ساخت چین تو به من اینو بگو من از چی بگم خب؟؟؟ ماگفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟؟؟ از چی بگم؟؟؟ شاید قصه دوست داری مثل قصه ی اون همکلاسیان روستایی!!! اگه قصه تلخه گناه واقعیت, داستان نرگس و گلای باغ میهن که نشستند با صد چراه و افسوس کاشکی :یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتی چراغ افتاد توی کلاسو گر گرفت, آتشی که پوست بچه هارو مثل گرگ گرفت یه طفل معصوم با دادو فریاد گفت: زود بدویین سمت در ...ولی درم قفل بود چشام خشک شد یه کم بهم اشک بده ایزد!!! این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسند؟؟؟ کودکی مرد در راه کلاسی که ... سوخت و منتظر یه جراح پلاستیک یاس نمیخواد ته قصه رو هرگز ببنده چون باز دلش میخواد که نرگس بخنده از چی بگم؟؟؟ هنوز صبح نشده غروب زد, تو قلب بچه های مدرسه ی درود زن غصه نخور صدامو بشنو از تو خونت... من صداتو به گوش همه میرسونم!!! از چی بگم؟؟؟ از دلی که فقط اسمش دله یا عمری که نصفشه اشکه نصفش گله یا از روح توی زندون که نصفش وله, آدم مجبوره که با شرایط وقفش بده از چی بگم؟؟؟ بگو از یه روح زخمی, که باید یک تنه بره تو قلب کوه سختی ولی قسم به خدا, قسم به روح تختی, که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر... خیلی خشن زندگی ولی حوصله کردم, تو فشن زندگی من یه مدل دردم, ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم و اومدم جلو که پی درد سر بگردم از چی بگم؟؟؟ از چی بگم؟؟؟ از چی بگم؟؟؟.... تقدیم به داداشی عزیزم که همه وجودش یاسه
دنیا را بد ساخته اند... کسی که تو دوستش داری او تو را دوست ندارد کسی که او تو را دوست دارد تو دوستش نداری کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و ایین زندگی به هم نمیرسند... واین رنج است........... زندگی یعنی این........ ***ولنتاین مبارک***
آب و هوای دلم آنقدر بارانیست که رخت های دلتنگیم را مجالی برای خشک شدن نیست اینگونه است که دلم همیشه برایت تنگ است... ***ولنتاین مبارک***
تقدیم به همه عشاق...
خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است پیدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است...
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی مشتاق و بازیگوش و او هردم, دم گرم خودش را بفشارد در من بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را!!! تقدیم به بهترین دوست...
اموخته ام کسی که یادم نکرد یادش کنم,شاید که تنهاتر از من باشد... درد من حصار برکه نیست,زیستن با ماهی هاییست که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده... |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم که خوشتون بیاد............... راستی نظر یادتون نره
Home
|